۱۲ ارديبهشت ۹۹
کمتر از8 ماهه دیگه 24 ساله میشم! سنی که قبلا وقتی بچه بودم چقد عجیب غریب
بنظرمیرسید واسم و توی رویاهام تصورمیکردم حتما سرکار میرم،ازدواج کردم بچه هم دارم:/
ولی الان نه تنها عجیب نیست برام،بلکه نه علاقهای به ازدواج دارم نه حتی ذرهای حسادت میکنم
به دوستام که ازدواج کردن ویا بچه دارن،بلکه انقدر ذوق میکنم حدنداره
گاهی مامانم بابعضی حرفاش تامغز استخونم رو میسوزونه و اعصابم خورد میشه از این همه سطحی نگری
بودن وقدیمیبودن افکار مامانم و اینکه ازعمد میگه تامن عصبی بشم
کاش به اون درجه میرسیدم تا نسبت ب همهی حرفاش بی تفاوت بشم